دوشنبه 3 دی 1403

 نمود "مکتب اصفهان" بر تارک شهرسازی ایرانی
شهرسازی مکتب اصفهان را می‌توان به جرات یک سبک نوین هنری در قرن هفدهم میلادی دانست که به ضرورت خاستگاه آن یعنی اصفهان به این اسم نامگذاری شد.

به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس چکیده یک مقاله، اگر از جنوب اصفهان وارد شویم باید به سمت خیابان سعادتآباد برویم تا بتوانیم چشم‌نوازترین قبرستان جهان اسلام را زیارت کنیم. نام این قبرستان "تخت فولاد" است که یکی از بناها یا بهتر بگویم محوطه های تاریخی اصفهان است، نام نامی آن را از نام عارف بزرگ سده‌های هفتم تا دهم هجری یعنی "بابافولاد" گرفته‌اند. (البته در متون مختلف روایت‌های متعددی از نام‌گذاری این مکان وجود دارد که در اینجا محل بحث این مقاله نیست). ۴۶ عارف در اصفهان در قرن هفتم و هشتم هجری که هفت مرحله سیر سلوک را طی کرده‌اند و به دستگیری مردم می‌پرداختند لقب "بابا" داشتند؛ مانند "بابا قاسم"، "بابا شیخ‌علی"، "بابا رکن‌الدین" و "بابا عبدالله".

در محوطه ۷۵ هکتاری تخت فولاد اصفهان، تکیه‌ها یا مقبره‌های خانوادگی با معماری خاص و به شکل حجره و اتاقک یا در میان صحنی یا محیط کناری ساخته شده است. قرن‌های متوالی است که مردم اصفهان، گورستان قدیمی و تاریخی شهر خود را به سه نام تاریخی لسان‌الارض، بابارکن‌الدین یا بقول خودشان "باباروک"و تخت فولاد می‌شناسند؛ تعداد انگشت شماری از مورخان نیز جهت آگاهی و شناخت وجه تسمیه این گورستان به ریشه‌یابی لغوی این نام‌ها پرداخته و با توجه به اینکه منابع کافی و متقن جهت بررسی و شناخت اساسی در دسترس‌ آنان نبوده به منابع و مآخذ محدود تاریخی، اعتقادات و باورها و حتی خرافات و نظریه‌های غیر علمی روی آورده و آراء خود را بر اساس آن استوار نموده‌اند.

تخت فولاد اصفهان در دوره‌ایی شکل گرفت که اصفهان در ظهور و بروز تفکر شهرسازی و معماری در اوج قرار داشت به نوعی که تلقی فضاهای شهری و هویت در مفهوم شهر آن روز تجلی یافته بود. شهرسازی مکتب اصفهان را می‌توان به جرات یک سبک نوین هنری در قرن هفدهم میلادی دانست که به ضرورت خاستگاه آن یعنی اصفهان به این اسم نامگذاری شد؛ مکتبی که بنابر مقتضیات زمان خود بر گرفته از آرمان‌های دولت صفوی و شرایط و ویژگی‌های اجتماعی و اقتصادی جامعه بوده است.

پیشگامی مکتب شهرسازی اصفهان
هر مکتبی که شکل می‌گیرد به یکباره و آنی پدید نمی‌آید و شهرسازی مکتب اصفهان نیز حاصل دستاوردهای چندین قرن پیش از خود بوده که همچون نقطه اوجی بر فراز این دستاوردها خودنمایی می‌کند. از لحاظ بررسی تاریخی می‌توان این سبک هنری را با تشکیل دولت‌های مقتدر پس از رنسانس در اروپا و شکل‌گیری سبک باروک مقایسه کرد.

هنر شهرسازی مکتب اصفهان با هنر رنسانس در زمینه بررسی تاریخ شهرسازی هم عصر بوده و شهرسازی رنسانس با دولت صفوی در ایران مطابقت زمانی دارد. آن هنگام که شهرسازان اروپایی در فکر شکل و سامان دادن به عرصه شهرهای ارگانیک قرون وسطایی خود بودند، شهرسازی مکتب اصفهان با ایستادن بر شالوده قوی و بنیان محکم ادوار هنری ماسبق خود گام را فراتر نهاده و الگوی آرمانی خود را به اجرا درآورده است. اینگونه است که آرمان‌شهر ایرانی در عصر صفوی در ظرف ۲۵ سال به ساخت و بازتولید خود می‌پردازد و شهر جدید در جوار بافت قدیمی و کهن احداث می‌شود و تلفیق طرح خردگرا با طرح ارگانیک ( بافت قدیم اصفهان عصر صفوی ) میسر می‌شود بدون آنکه طرح بافت شهری جدید، خود را بر بافت ارگانیک تحمیل کند.

نقش‌جهان، الگویی از میادین تاریخی
محور چهارباغ به عنوان نخستین تجربه بلوار شکل گرفته و میدان نقش‌جهان با نگرشی به میدان‌های پیش از خود یعنی میدان‌کهنه اصفهان، میدان حسن‌پادشاه تبریز و میدان عالی‌قاپوی قزوین ترکیبی از المان‌ها و یادمان‌های مذهبی و سیاسی و اقتصادی را با الگویی منظم و دقیق شکل می‌دهد؛ این ویژگی مهم یعنی ایجاد مجموعه‌های شهری جدید در کنار بافت‌های کهن شهری به الگویی بدل می‌شود که در همه جا نام مکتب اصفهان را با خود به یدک می‌کشد که نمونه بارز آن مجموعه گنجعلی‌خان کرمان است که به عنوان یک پایتخت ایالتی، شهرسازی مکتب اصفهان را در خود پیاده می‌کند. تجلی این مکتب و حضور و بروز علم در ابعاد مختلف، تخت‌فولاد را رونق داد تا آنجا که علاوه بر ماهیت تدفین که از علل ایجادی آرامستان‌ها است، تداعی کننده کلاس‌های درس و بحث در علوم خاص آن زمان همچون حدیث، فلسفه و عرفان است.

تخت‌فولاد، هویت جهان تشیع
وجود تکیه‌های متعدد مؤید این موضوع است که هرکدام علاوه بر وجود بزرگان، کلاس‌های درس جویندگان دانش بوده است تا فضا را در مفهوم اجتماعی و فرهنگی القا نماید و این در تقابل با اندیشه متفکران غربی و نگاه صرف به موضوع فضا است که آن را در خیابان یا سایر مکان‌ها جستجو می‌کنند و در طیف مکان تا نامکان اندیشه‌های متفاوت دارند. "مارک اوژه" در کتاب "نامکان" به این نکته اشاره دارد که نبود هویت ذاتی در فضا، نامکان را ایجاد می‌کند؛ این در حالیست که فضای تخت‌فولاد نه‌تنها برای خود بلکه برای اصفهان و حتی با نگاه تعمیمی برای جهان تشیع هویت‌آفرینی می‌کند و لذا مکان – فضای شهری است که در دل شهر - ایمان و شهر - مدرس شکل یافته و بروز کرده است.

وجود انواع فضاها مانند آب‌انبار، مسجد، تکیه، مدرسه، سقاخانه و چله‌خانه در تخت‌فولاد حاکی از آنست که این مکان چیزی فراتر از یک آرامستان و تجلی کثرت در یک مکان با تباین‌های مختلف برای تحقق یک فضا است. در واقع یکی از شاخص‌های اساسی در زمینه، فضاسازی شهری ذیل مکتب اصفهان است. "پارک" معتقد است: "شهر محل تجمع روان­ها و فرهنگ است و از این رو شهر به مثابه موجودی زنده تلقی می­شود که دارای روح است و فرهنگ را می­توان روح این موجود زنده دانست"؛بنابراین فرهنگ و شهر دو پدیدی مکمل هستند، یعنی هر یک دیگری را تکمیل می­کند و هیچ یک بدون دیگری معنا و مفهوم ندارد. شهر صورت و جسم است و فرهنگ روح و محتوای آن. "گرانال" نیز معتقد است: "فرهنگ حاکم بر هر بخش از شهر، بخش اساسی هویت شهری و منطقه‌ه­ای را تشکیل می­‌دهد. تخت‌فولاد اصفهان مکان فرهنگ و تمدن است و زمینه را برای شکل­گیری تمامی ارزش­ها و هنجارها ایجاد می­‌کند.

مقاله از: حامد اخگر، دکترای شهرسازی