دوشنبه 3 دی 1403

 


تلفیق سنت و مدرنیته در شهرسازی کارآمد
بازآفرینی شهری مقوله‌ای است که در سالیان اخیر بیشتر به آن توجه شده و کارگزاران و برنامه‌ریزان شهری تلاش می‌کنند از آن برای حفظ پویایی و کارآمدی شهرها استفاده کنند، اما توجه به این نکته ضروری است که استفاده از الگوی مناسب می‌تواند اهداف بازآفرینی را محقق و پویایی شهر را حفظ کند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شهر موجود زنده‌ای است که در گذر زمان متحول می‌شود. در فرایند تکاملی شهرها معمولا هسته اولیه شکل‌گیری این سکونتگاه‌ها در مرکز حفظ و ساخت و سازهای جدید در پیرامون آن‌ها و ادامه می‌یابد.

بافت تاریخی که مرکز شکل‌گیری شهر یا محل استقرار سازه‌هایی با قدمت تاریخی بیشتر است، هویت و شناسنامه فرهنگی شهروندان است که نسل به نسل حفظ شده و به زمان حاضر رسیده است. بازآفرینی و احیای این بخش از شهر اهمیت زیادی دارد که باید با الگوهایی برگرفته از مولفه‌های ملی و بومی و در نظر گرفتن کاربری‌هایی که در نهایت به حفظ جمعیت منجر می‌شود، اجرا شود.

برای آشنایی بیشتر با اهمیت بافت تاریخی و دیدگاه‌های برنامه‌ریزان شهری در بازآفرینی آن‌ها با حامد اخگر، دکترای شهرسازی، گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید:

بافت تاریخی از منظر شهرشناسی چه اهمیتی دارد؟

در توسعه ادواری شهرها منشا شکل‌گیری این سکونتگاه‌ها در محلی ایجاد شد که امروزه‌ به عنوان هسته‌ مرکزی شهرها شناخته‌ می‌شود. این بافت‌ها از این منظر که می‌تواند هویت و پیشینه شهر را نشان دهد و هویتی برای شهروندان امروزی باشد، قابل توجه است، بنابراین بافت تاریخی از این نظر اثر روانی دارد.

بافت تاریخی چه کارکردی در کالبد شهری دارد؟

بافت تاریخی به دو گونه تقسیم می‌شود، بافت ارزشمند و بافت غیر ارزشمند. معمولا وقتی صحبت از بافت تاریخی می‌کنیم، منظورمان بافت ارزشمند است؛ زیرا در حال حاضر بافت تاریخی در رویکردی تازه زمینه‌ساز جذب توریست شده که بر اقتصاد شهری اثرگذار است. بافت‌های تاریخی در واقع موزه‌های شهرهای امروزی است که جوانان و نوجوانان ما و گردشگران می‌توانند از طریق آن‌ها با رویکرد و موضع‌گیری‌های نیاکان ما در شهرسازی آشنا شوند. مثلا اگر بافت تاریخی کاشان را نداشتیم هیچ وقت به این نکته پی نمی‌بردیم که چگونه پدران ما اقدام به ساخت بادگیر می‌کردند؟ این دستاورد حاصل بهره‌گیری از بخشی از تاریخچه معماری و شهرسازی است که مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است.

بنابراین بافت‌های تاریخی هم از لحاظ وجودی ارزشمند است و باید تثبیت و حفظ شود و هم از لحاظ ماهیتی به لحاظ نگاه جدید حاکم بر مدیریت و اقتصاد شهری و هم از نظر قومیتی مهم است.

وظیفه مدیریت شهری در قبال بافت تاریخی در فرایند تدوین طرح‌ها و برنامه‌های شهری چیست؟

دو نگاه در حوزه مدیریت شهری نسبت به بافت تاریخی وجود دارد؛ یکی نگاه حفاظتی است که بر اساس آن نباید این بافت را تغییر داد و باید آن را به همان شکل که است حفظ کنیم.

دیدگاه دیگر عقیده دارد که باید این بافت‌ها را تخریب کنیم و بافت‌های مدرن را جایگزین آن‌ها کنیم؛ بر اساس این فلسفه و نگاه مبتنی بر آن، بافت تاریخی از نظر خدمت‌رسانی دچار ضعف و نارسایی است و باید آن را تغیر دهیم.

امروزه هر دوی این نظریات مطرود است و در عوض دیدگاه جدیدی مبتنی بر بازآفرینی حاکم شده است؛ بر اساس این دیدگاه اگر بخواهیم بافت تاریخی را صرفا نگهداری و حفظ کنیم و استفاده‌ای از آن‌ها نشود، به مرور زمان تخریب خواهد شد و اگر بخواهیم آن‌ها را تخریب کنیم در واقع بخشی از هویت و تاریخچه خود را تخریب کرده‌ایم.

برآیند این دو نگاه در دیدگاه باز آفرینی متجلی می‌شود که معتقد است باید فضاهای تاریخی شهر باید متناسب با کاربری‌های امروزی مرمت شود.

مثلا در حال حاضر در بحث آتش‌نشانی با استفاده از شیرهای هیدرانتی که داخل این کوچه‌ها نصب می‌شود می‌توان حریق این مناطق را مهار کرد یا با استفاده از ماشین‌های کوچک‌تر به عنوان آمبولانس می‌توان به آن‌ها امدادرسانی کرد. اینگونه اقدامات راهکارهایی برای انعطاف‌پذیر کردن فرایند خدمات‌رسانی به بافت تاریخی بدون آسیب رساندن به آن است.

از طرف دیگر تعریف عملکردهای مختلف برای این فضاها مثل عملکردهای آموزشی و یا استفاده از خانه‌های تاریخی به عنوان دانشگاه یا به عنوان مراکز کارآفرینی یا کارگاه، می‌تواند منجر به بازآفرینی شود که با حفظ جمعیت را در درون این فضاها از فرسودگی آن‌ها جلوگیری کند. نگاه موزه‌ای باعث فرسودگی بافت تاریخی می‌شود، لذا مدیریت شهری باید به این سمت حرکت کند که از این فضاها استفاده عملکردی و خدماتی داشته باشد و طرح‌های بازآفرینی شهری را در آن‌ها اجرا کند.

چه اقداماتی مانع از بهره‌وری درست از بافت تاریخی می‌شود؟

یکی از ایراداتی که در شهرسازی فعلی درخصوص بافت‌های تاریخی وجود دارد این است که با وجود آنکه شهر یک موجود زنده است، اما طرح‌های جامع و تفصیلی این زنده بودن و سیال بودن را از شهرها گرفته و برنامه‌های ۱۰ ساله‌ای که با اولویت‌های جمعیتی تدوین می‌شود باعث شده سیال بودن بافت‌های شهری را مخدوش شود. این آسیب در بافت‌های تاریخی بیشتر نمود می‌کند، چون این بافت‌ها مشکلات و ویژگی‌هایی دارد که باید شهرسازان یا برنامه‌ریزان شهری برای آن‌ها چاره‌اندیشی کنند، اما وقتی یک نگاه کلی به شهر وجود دارد و راهبردهای کلی برای آن اندیشیده می‌شود و برای این منطقه ویژه نگاه خاصی وجود ندارد، باعث بروز مشکلاتی می‌شود که که در نهایت به این بافت‌ها آسیب می‌زند.

مشکل دیگر این است که ما نمی‌توانیم فارغ از موضوعات دیگر به بافت‌های تاریخی توجه کنیم و درباره آن‌ها تصمیم بگیریم؛ مثلا به مالکان خانه‌هایی که در بافت تاریخی وجود دارد اجازه ساخت و ساز داده نمی‌شود که این مسئله یک مشکل است؛ زیرا اگر به مالک این اجازه ارا نمی‌دهیم باید یک سری پتانسیل‌ها و امکانات دیگری را برای آن‌ها در نظر بگیریم. این مسئله به همان قضیه بر می‌گردد که باید یک طرح سیال با اولویت نگهداشتن اینگونه مالکان در اینگونه فضاها طراحی شود.

بحث دیگر در حوزه طراحی شهری است؛ در بافت‌های تاریخی ایران به بحث طراحی شهری دقت نشده است و صرفا به معماری مرمت اکتفا شده است در صورتی که اگر مثل کشورهای اروپایی در حوزه طراحی شهری، برای تعریف فضاهای اجتماعی و عملکردی اقدام شود در عین حال که به بازآفرینی این بافت‌ها منجر می‌شود می‌توانیم به رونق اقتصادی و تثبیت جمعیت آن‌ها نیز کمک کنیم.

مشکل دیگری که درخصوص این بافت‌ها در نظام شهرسازی ما وجود دارد به نگاه شهرسازان برمی‌گردد؛ دیدگاه شهرسازان مانند الگوهای غربی در بافت‌های تاریخی است در صورتی که ما باید بافت‌های تاریخی را با همان الگوهایی که به مرور زمان ساخته شده است حفظ کنیم. مثلا بافت تاریخی اصفهان به مرور زمان با موضوع ماشینی شدن کنار آمده است این مسئله در خیابان "شمس‌آبادی" به وضوح قابل مشاهده است.

زمان، یک شهرساز است، اگر با نگاه مبتنی بر نظریه موزه‌ای گفته شود در این بافت‌ها ماشین تردد نکند در حالی که نیاز مردم به استفاده از ماشین است، آسیب وارد می‌شود. لذا شهرسازان و نظام برنامه‌ریزی شهری باید به مسئله زمان و نیازهای مردم توجه داشته باشند و بر اساس این مسائل برنامه‌ریزی کنند که به بازآفرینی پایدار شهری منجر شود.