شهر و شهرسازی قبل و بعد از انقلاب اسلامی
هر چند معماری دوران مدرنیزاسیون در تهران تا حد زیادی مدیون کارکردگرایی معماری اروپایی است، آغاز غربی شدن معماری اروپایی در تهران را میتوان حدوداً به سال ۱۳۲۵ و ساختن وزارت مالیه به وسیله "فروغی" مربوط دانست.
به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس چکیده یک مقاله، در انقلاب اسلامی ایران مفاهیم شهری با ایدئولوژی دینی و برخواسته از متن و مفاهیم تفکر اسلامی شکل مییابد و لذا کلیدواژگان آن بر اساس این اصول شکل میگیرد، اما در بستر شهر و شهرسازی مفاهیم بر مبنای آن و خواست عمومی شهروندان تعریف میشود؛ از این رو متن و حاشیه با ایدئولوژی تبیین میشود، لذا بررسی شهر و شهرسازی قبل و بعد از انقلاب بسیار حائز اهمیت است
از سالهای ۱۳۲۰ به بعد سیاست ایجاد فعالیت ساختمانی در شهرها جهت بالا بردن اشتغال از اولویت خاص برخوردار شد. فعالیتهای ساختمانی مربوط به منازل از سوی مردم انجام میشد، اما فعالیتهای ساختمانی به عهده مشاوران خارجی یا آرشیتکتهای ایرانی فرنگ رفته انجام میشد که این گروه با انجام این کارها فرصتی یافتند تا افکار جدید خودشان را پیاده کنند. با این همه، آنچه تا قبل از فعالیت این گروه و حتی در اوائل فعالیت این معماران مشاهده میشود، وجود راهحلهای جدید معماری در رابطه با تحولات موجود و رواج تقلیدهای صرف و بیمحتوا از معماری دوران گذشته بود، اما به مرور رویکرد دیگری به معماری گذشته ایران مطرح شد که از کیفیت بهتری برخوردار بود و صرفاً به تقلید عناصر معماری گذشته ایران نمیپرداخت و کوشش میکرد که از عناصر معماری ایران به صورت سمبلیک (نمادین) استفاده کند و به جای تقلید عناصر این معماری از هندسه آن بهره گیرد، اما نتایجی که این دوره معماری به دست داد نیز ارزش زیادی نداشت و ره به جایی نبرد. "وارتان" از نخستین معماران تحصیلکرده ایران در سال ۱۳۲۵ در مجله آرشیتکت اینگونه اظهار میکند:
«راجع به مبارزه بین نسل جدید و قدیم باید گفت که این مبارزه در کلیه شئون زندگی و در هر موقع، وجود داشته و خواهد داشت و انتخاب راه درست از این میان و انتخاب معماری مدرن و یا معماری سنتی فقط با در نظر گرفتن تمام عوامل موثر در معماری امکانپذیر است. با توجه به پیشرفتهایی که از نظر مصالح ساختمانی، اسلوب بناسازی، رعایت تناسب و اصل هماهنگی شکل ظاهری و حجم دیوارها و ضخامت دیوارها بهدست آمده و شرایط فوق در حال حاضر تفاوت کرده است، پذیرفتن عوامل فوق در معماری عصر حاضر درست به نظر نمیرسد. این عصر ما را به تکاپو و امید وا میدارد و اثرات آن در تمام شئون زندگی پیداست. در عین حال استفاده از اسلوب قدیم و مدرن و نشان دادن آن توسط تزئینات زائد نیز مضحک است و در صورت ادامه این روش میتوان گفت که ما روح این قرن را نفهمیدهایم. در مورد اسلوب فعلی ساختمان میتوان گفت که در پیدایش این اسلوب غیر از عوامل فرهنگی و زندگی اجتماعی، پیشرفت صنعت و ظهور مصالح ساختمانی جدید از قبیل آهن و سیمان موثر بوده است و استعمال سیمان و بتنآرمه کمک زیادی در به حقیقت پیوستن اسلوب جدید معماری کرده است. از نمونه کارهایی که با این شیوه در این دوره انجام شده میتوان هنرستان دختران (کاروارطان) را نام برد.»
غربی شدن و سبک بین المللی ۱۳۵۶-۱۳۲۱
هر چند معماری دوران مدرنیزاسیون در تهران تا حد زیادی مدیون کارکردگرایی معماری اروپایی است، آغاز غربی شدن معماری اروپایی در تهران را میتوان حدوداً به سال ۱۳۲۵ و ساختن وزارت مالیه به وسیله "فروغی" مربوط دانست. نمای اصلی این بنا به سبک بوزار است و جناحهای ساختمان کاملاً سبک مدرن دارد. به دنبال ساخت این بنا، چندین بنای مدرن نیز برای اداره رایو و ایستگاههای قطار و ادارات و بانکها طراحی شد. بدین ترتیب بود که "سیحون" بانک سپه مرکزی را با بتن و بدون تزئینات طراحی کرد (۱۳۳۲)، "فروغی" و "غیاثی" ساختمان مدرن مجلس سنا را طراحی کردند (۱۳۳۸) و ساختمان مرکزی شرکت ملی نفت ایران در سال ۱۳۴۰ بر اساس طرحهای "اتحادیه" و "فرمانفرئیان" ساخته شد. ساختمان شرکت ملی نفت ایران که با تکنولوژی دالبتنی ساخته شده، بیش از هر بنای دیگری تجسم پیروزی سبک بینالمللی است که در سالهای بعد در ساختمان ادارات بیشماری به کار گرفته شد.
زیباشناسی کارکردی و مهندسی در سازههایی چون استادیوم ورزشی فرحآباد کار "درویش "(۱۳۴۵) نیز به چشم میخورد و تالار رودکی هم به سبک مدرن توسط "آفتاندالیان" طراحی شد و در سال ۱۳۴۶ بنای آن به پایان رسید؛ البته در پرداختهای فضای داخلی این بنا از موتیفهای زیگورات استفاده شده است. وزارت کشاورزی (فرمانفرمائیان ۱۳۴۵) هم ادامهدهنده همان سبک بینالمللی است که از ویژگی اصلی این بناهاست. مشابه این سازهها را در پایتختهای متعددی در جهان میتوان یافت، اما آنها را معماران تحصیلکرده غرب در تهران ساخته بودند. سبک بینالمللی در آن دوره رواجی تام داشت و فرم از کارکرد تبعیت میکرد و روز به روز بر تعداد بناهایی که به زیباییشناسی مهندسی وفادار بود افزوده میشد، اما در همان زمان روند دیگری داشت در کنار روند بالا ظهور میکرد که همانا عبارت بود از ارایه تعبیری دوباره از میراث معماری ایران در سازههای مدرن که معماران ایران تحصیلکرده وطن و خارج از کشور طراحی میکردند.
مدرنیسم ایرانی (۱۳۷۳- ۱۳۵۰)
از سال ۱۳۵۰ به بعد که معماری مدرن سالهای آخر خود را میگذراند و اصولاً در این معماری نیز یک جریان تاریخگرا پدید آمده بود، چنانچه قبلاً ذکر شد چند معمار ایرانی نیز کوشیدند آثاری در پیوند با معماری گذشته ایران پدید آوردند که کیفیت بالاتری از آثار مشابه پیشین داشت، اما این آثار نیز روح و اصول معماری ایران را به درستی درک نکرده بودند و به خصوص اینکه در یک مرحله تکاملی نسبت به معماری گذشته ایران قرار نداشتند.
در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص در دهه ۵۰ (۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷)، شهرها به عنوان مهمترین بستر توسعه (به خصوص در دو بخش صنعت و خدمات) به حساب میآمدند؛ طوری که رشد دو بخش صنعت و خدمات منجر به مهاجرت بیرویه روستاییان به شهرها و به تبع آن افزایش شتابان جمعیت شهری شد. در این دوره محدودهی فیزیکی شهرها همواره با گسترش مواجه بود و در اغلب شهرها، توجه برنامهریزان و طراحان شهری بیشتر بر توسعهی ساخت کالبدی شهرها متمرکز بود. در این دوره به معماری و سیما و منظر شهرها کمتر توجه میشد.
در سال ۱۳۵۷ با شکلگیری انقلاب اسلامی و آغاز بحرانهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی و اجتماعی و بعد از آن آغاز جنگ تحمیلی، مهاجرت از روستاها به شهرها کند و در بعضی مناطق متوقف شد. ضمن اینکه روند توسعه شهرها در طول سالهای ۵۷ به بعد (تقریباً تا اواخر دههی ۶۰) به کندی ادامه یافت.
افزایش تراکم ساختمانی از یک سو و افزایش شبکههای دسترسی از سوی دیگر، معماری شهری را به دلیل نبود تناسب و تعادل در نسبت کاربریها با چالش اساسی روبهرو ساخته است. توضیح آنکه، همزمان با اتمام جنگ تحمیلی در سال ۶۷ و آغاز دوران بازسازی مناطق جنگی و شروع نخستین برنامه توسعه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور، جهتگیری جدیدی در توسعه ملی بهوقوع پیوست که بر اثر آن شهرها مجدداً با پذیرش مهاجران مواجه شد و دغدغه توسعه فیزیکی بیرویه شهرها در دهه ۷۰ به اوج خود رسید. در این دهه، ایدههای جدیدی همچون شهرهای جدید مطرح شد و تعدادی شهر جدید (پرند، هشتگرد، پردیس، بهارستان، مجلسی و…) در استانهای مختلف کشور به خصوص استانهای دارای کلانشهر همچون تهران، اصفهان، تبریز و مشهد، مکانیابی شد. هدف از احداث شهرهای جدید هدایت مهاجران کلانشهرها به نقاط جدید بود تا به عنوان مانعی جهت رشد شتابان بافت کالبدی کلانشهرها و شهرهای بزرگ ایفای نقش کند، البته این طرح تأثیر کمی بر کاهش روند مهاجرت به این کلانشهرها داشت، به طوری که به منظور جلوگیری از توسعه بیرویه بافت فیزیکی و تبدیل اراضی کشاورزی (زراعی و باغی) اطراف شهرها به کاربریهای شهری، طرح افزایش تراکم و توسعه در ارتفاع مطرح و به مرحله اجرا درآمد. این طرح در دهههای ۷۰ و ۸۰ با شتاب قابلتوجهی ادامه یافت و کلانشهرها با ساختمانهای مرتفع روبهرو شد. در این دوره با افزایش تراکم ساختمانی و همچنین تراکم نفر در هکتار، سیما و منظر شهری با دو معضل اساسی مواجه شد، اول اینکه معماری ساختمانها از یک الگوی مشخص تبعیت نکرده است و در سیمای عمومی و تمامی ساختمانها هیچ نشانهای از هویت فرهنگی مشاهده نمیشود؛ دوم اینکه افزایش تراکم در ابعاد فیزیکی و جمعیتی باعث ایجاد مشکلاتی در بافت کالبدی شهرها از جمله شبکههای دسترسی شده است، به طوری که در کلانشهرها معابر موجود پاسخگوی تراکم فعلی جمعیت نیست و اغلب آنها با حجم سنگین ترافیک و تردد روبهرو است. این شرایط باعث شده که طراحان شهری در طرحهای تجدیدنظر توسعه شهری (جامع و تفصیلی)، اقدام به تعریض معابر موجود و یا احداث شبکههای جدید (بزرگراهها و اتوبان) کنند، لذا شبکههای دسترسی به بافت شهری با افزایش چشمگیری مواجه شده است: بنابراین افزایش تراکم ساختمانی از یک سو و افزایش سطح شبکههای دسترسی از سوی دیگر، معماری شهری را به دلیل نبود تناسب و تعادل در نسبت کاربریها با چالش اساسی روبهرو کرده است. ناهماهنگی در تراکم ساختمانی در یک محله (یک تا شش طبقه و یا در مواردی برجهای مسکونی) به عنوان مهمترین عامل موثر در معماری آن محله محسوب میشود. ضمن اینکه نمای ساختمانها و مصالح به کار رفته در آنها از یک الگوی متناسب با فرهنگ و اقلیم منطقه تبعیت نمیکند. همچنین ناهماهنگی بین کاربریها و حسن همجواری آنها شکل نامناسبی از معماری فضا را به نمایش گذاشته است.
مقاله از: حامد اخگر، دکترای شهرسازی